اولین جلسه معرفت شناسی

در یک نظام فکری، به عنوان دین، باید در حوزه عمل و نظر دارای آموزه هایی باشد تا رفتار های کنشی و واکنشی انسان در حوزه های مختلف فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، ظاهری و باطنی و غیره را به او نشان دهد. هدف از این دوره مطالعاتی،  مطالعه هرم مکتب اسلام در شش مقطع معرفت شناشی، خداشناسی، انسان شناسی، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست است.  در گام نخست از معرفت شناسی دینی و امکان دستیابی به معرفت شناسی و راهای رسیدن به معرفت شناسی بحث می کند.

واژه معرفت مساوی با آگاهی است. بنابرین، معرفت شناسی، دانشی است در باره خود معرفت که بررسی معرفت ، امکان، اقسام و راه های دستیابی به آن را مورد بحث قرار می دهد. اهمیت معرفت شناسی به اهمیت معرفت هایی است که داریم و می توانیم داشته باشیم. به خاطر همین در باره معارف دینی و اخلاقی که به سعادت ابدی ارتباط دارد، اهمیت بیشتری پیدا می کند. مهمترین مبحث معرفت شناسی، بحث از ارزش و اعتبار معرفت است و سایر مباحث را می توان مقدمه ای برای این مباحث شمرد. بنابرین، گام اول در جستجوی اندیشه های بنیادین اسلامی یافتن راهی است که به وسیله آن بتوانیم از اعتبار معرفت هایی که در پی بدست آوردن آن هستیم، اطمینان پیدا کنیم.

از این رو، باید اقسام معرفت را که  در مبحث ارزش معرفت تاثیر دارد،از یکدیگر تفکیک کنیم؛

تعریف علم حضوری

آقای میرزایی در ادامه به تعریف علم حضوری به صورت مختصر پرداخته و اشاره کردند که معرفت های حضوری معرفت هایی بدون واسطه اند که در آن عالم خود واقعیت معلوم در نزد خود می بیند. در مقابل معرفت های حصولی که معرفت های با واسطه اند. البته منظور از حضور، معنای عرفی آن نیست. همچنین مقصود از بی واسطه بودن علم حضوری این است که علم او چیزی جز حضور خود معلوم نزد او نیست.

دومین جلسه معرفت شناسی

 حجه الاسلام استاد میرزایی با برشمردن ارزش واعتبار علم حضوری به خطا ناپذیری علم حضوری تأکید کردند چرا که عدم مطابقت علم با معلوم در آن بی معناست. ایشان در ادامه در باره علم حضوری وحصولی چنین بیان کردند: ما عموما آنچه درباره هستی خودمان می­یابیم دچار خطا نمی­شویم البته تفسیر این حالتها مانند اینکه منشأ این حالت چیست با علم حضوری درک نمی­شود و خطاپذیر است. از دیگر مصادیق علم حضوری خطاناپذیر، حالت درونی عارف وعلم حضوری انسانها نسبت به خدا می­باشد.

 آقای میرزایی بعد از تبیین علم حضوری و تعریف آن و برشمردن مصادیق وموارد خطاپذیری و عدم خطا در آن به شرح و توضیح علم حصولی که با دو مفهوم تصور وتصدیق حاصل می­شود پرداختند. صورت ومفهومی که در ذهن نقش می­بندد و حکمی را در بر ندارد «تصور» بوده که هیچ گونه نسبت سنجی در آن وجود ندارد؛ مثل مفهوم تخته وسفیدی. اما زمانی که قضاوت و حکمی نسبت به مفهومی داریم وگونه­ای نسبت سنجی وجود دارد مفهوم تصدیق هویدا می­شود؛ مثل تخته سفید است.

قسم دیگر علم، بدیهی و نظری بودن آن است. تصور و تصدیقی که با ارجاع به تصور وتصدیقهای دیگر به دست می­آید، علم نظری و تصور و تصدیقی که بدون ارجاع به تصور وتصدیق دیگر پدید آید علم بدیهی عنوان می­شود.تصور به دو قسم کلی وجزئی تقسیم می­شود. تصور کلی یا معقول قابلیت انطباق بر بیش از یک مصداق را دارد، در حالیکه تصور جزئی تنها بر یک مصداق معین قابل انطباق است.

آقای میرزایی با توضیح قوای مدرک در انسان آن را در سه قسم حس، خیال و عقل تقسیم بندی کردند؛ که تصور حاصل از دو قسم اولی جزئی و قسم سوم کلی می­باشد. سپس ایشان به تبیین وتوضیح بیشتر دو تصور جزئی وکلی پرداختند. در باب موضوع تصور جزئی وکلی چنین بحث شد:

تصور جزئی به دو قسم تصور حسی و خیالی تقسیم می­شود. تصور حسی مستقیما از راه حواس پنج­گانه حاصل می­شود و با قطع ارتباط حسی از بین می­رود. مثل تصوری از گل که با دیدن آن در ذهن حاصل می­شود؛ تصور مزبور همچون آینه­ای در ذهن ما ست که در درون آن گلی  را که بیرون از ذهن ماست می­بینیم. یا مثل شنیدن صدای دوست ویا استشمام بوی خوش. قابل ذکر است که امور فوق بر امور گوناگون قابل اطلاق نیستند وجزئی می­باشند. البته حواس به دو بخش درونی و ظاهری تقسیم می­شود که حواس پنج­گانه جزء حواس ظاهری و حس ششم از حواس درونی می­باشد. تصور خیالی با قطع ارتباط حسی از بین نرفته وباقی مانده وقابل یادآوری می­باشد.

 بعد از توضیح حس وخیال نوبت به مدرکات عقل می­رسد. مفاهیم کلی که از راه عقل انتزاع می­شود به سه بخش مفاهیم ماهوی، مفاهیم فلسفی ومفاهیم منطقی تقسیم می­شود. مفاهیم ماهوی از جمله مفاهیم کلی می­باشد که نشانگر چیستی موجودات است برعکس مفاهیم ماهوی مفاهیم فلسفی از را مقایسه به دست می­آید وبر عالم خارج اطلاق می­شود. مفاهیم منطقی از ویژگیهای مفاهیمی که در ذهن داریم به دست می­آید وتنها بر مفاهیم ذهنی اطلاق می­شود. استاد با تبیین اقسام علم حصولی خاطر نشان کردند که توجه به اقسام علم حصولی برای بحث در­باره ارزش این نوع علم لازم وضروری است.

توضیح تفصیلی در باره مفاهیم فلسفی و منطقی و ویژگیهای هر یک به جلسه بعد موکول شد.

سیر مطالعاتی با موضوع"مبانی اندیشه اسلامی ” تحت عنوان “طرح معرفت شناسی” با حضور حجت الاسلام و المسلمین رضا میرزایی سرای ارتاریخ 26/01/96 برای اعضای انجمن برگزار شد. اما به دلیل استقبال پر شور طلاب از مباحث جلسه برای عموم طلاب اجرا می شود. 

اولین جلسه معرفت شناسی

در یک نظام فکری، به عنوان دین، باید در حوزه عمل و نظر دارای آموزه هایی باشد تا رفتار های کنشی و واکنشی انسان در حوزه های مختلف فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، ظاهری و باطنی و غیره را به او نشان دهد. هدف از این دوره مطالعاتی،  مطالعه هرم مکتب اسلام در شش مقطع معرفت شناشی، خداشناسی، انسان شناسی، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست است.  در گام نخست از معرفت شناسی دینی و امکان دستیابی به معرفت شناسی و راهای رسیدن به معرفت شناسی بحث می کند.

واژه معرفت مساوی با آگاهی است. بنابرین، معرفت شناسی، دانشی است در باره خود معرفت که بررسی معرفت ، امکان، اقسام و راه های دستیابی به آن را مورد بحث قرار می دهد. اهمیت معرفت شناسی به اهمیت معرفت هایی است که داریم و می توانیم داشته باشیم. به خاطر همین در باره معارف دینی و اخلاقی که به سعادت ابدی ارتباط دارد، اهمیت بیشتری پیدا می کند. مهمترین مبحث معرفت شناسی، بحث از ارزش و اعتبار معرفت است و سایر مباحث را می توان مقدمه ای برای این مباحث شمرد. بنابرین، گام اول در جستجوی اندیشه های بنیادین اسلامی یافتن راهی است که به وسیله آن بتوانیم از اعتبار معرفت هایی که در پی بدست آوردن آن هستیم، اطمینان پیدا کنیم.

از این رو، باید اقسام معرفت را که  در مبحث ارزش معرفت تاثیر دارد،از یکدیگر تفکیک کنیم؛

تعریف علم حضوری

آقای میرزایی در ادامه به تعریف علم حضوری به صورت مختصر پرداخته و اشاره کردند که معرفت های حضوری معرفت هایی بدون واسطه اند که در آن عالم خود واقعیت معلوم در نزد خود می بیند. در مقابل معرفت های حصولی که معرفت های با واسطه اند. البته منظور از حضور، معنای عرفی آن نیست. همچنین مقصود از بی واسطه بودن علم حضوری این است که علم او چیزی جز حضور خود معلوم نزد او نیست.

دومین جلسه معرفت شناسی

 حجه الاسلام استاد میرزایی با برشمردن ارزش واعتبار علم حضوری به خطا ناپذیری علم حضوری تأکید کردند چرا که عدم مطابقت علم با معلوم در آن بی معناست. ایشان در ادامه در باره علم حضوری وحصولی چنین بیان کردند: ما عموما آنچه درباره هستی خودمان می­یابیم دچار خطا نمی­شویم البته تفسیر این حالتها مانند اینکه منشأ این حالت چیست با علم حضوری درک نمی­شود و خطاپذیر است. از دیگر مصادیق علم حضوری خطاناپذیر، حالت درونی عارف وعلم حضوری انسانها نسبت به خدا می­باشد.

 آقای میرزایی بعد از تبیین علم حضوری و تعریف آن و برشمردن مصادیق وموارد خطاپذیری و عدم خطا در آن به شرح و توضیح علم حصولی که با دو مفهوم تصور وتصدیق حاصل می­شود پرداختند. صورت ومفهومی که در ذهن نقش می­بندد و حکمی را در بر ندارد «تصور» بوده که هیچ گونه نسبت سنجی در آن وجود ندارد؛ مثل مفهوم تخته وسفیدی. اما زمانی که قضاوت و حکمی نسبت به مفهومی داریم وگونه­ای نسبت سنجی وجود دارد مفهوم تصدیق هویدا می­شود؛ مثل تخته سفید است.

قسم دیگر علم، بدیهی و نظری بودن آن است. تصور و تصدیقی که با ارجاع به تصور وتصدیقهای دیگر به دست می­آید، علم نظری و تصور و تصدیقی که بدون ارجاع به تصور وتصدیق دیگر پدید آید علم بدیهی عنوان می­شود.تصور به دو قسم کلی وجزئی تقسیم می­شود. تصور کلی یا معقول قابلیت انطباق بر بیش از یک مصداق را دارد، در حالیکه تصور جزئی تنها بر یک مصداق معین قابل انطباق است.

آقای میرزایی با توضیح قوای مدرک در انسان آن را در سه قسم حس، خیال و عقل تقسیم بندی کردند؛ که تصور حاصل از دو قسم اولی جزئی و قسم سوم کلی می­باشد. سپس ایشان به تبیین وتوضیح بیشتر دو تصور جزئی وکلی پرداختند. در باب موضوع تصور جزئی وکلی چنین بحث شد:

تصور جزئی به دو قسم تصور حسی و خیالی تقسیم می­شود. تصور حسی مستقیما از راه حواس پنج­گانه حاصل می­شود و با قطع ارتباط حسی از بین می­رود. مثل تصوری از گل که با دیدن آن در ذهن حاصل می­شود؛ تصور مزبور همچون آینه­ای در ذهن ما ست که در درون آن گلی  را که بیرون از ذهن ماست می­بینیم. یا مثل شنیدن صدای دوست ویا استشمام بوی خوش. قابل ذکر است که امور فوق بر امور گوناگون قابل اطلاق نیستند وجزئی می­باشند. البته حواس به دو بخش درونی و ظاهری تقسیم می­شود که حواس پنج­گانه جزء حواس ظاهری و حس ششم از حواس درونی می­باشد. تصور خیالی با قطع ارتباط حسی از بین نرفته وباقی مانده وقابل یادآوری می­باشد.

 بعد از توضیح حس وخیال نوبت به مدرکات عقل می­رسد. مفاهیم کلی که از راه عقل انتزاع می­شود به سه بخش مفاهیم ماهوی، مفاهیم فلسفی ومفاهیم منطقی تقسیم می­شود. مفاهیم ماهوی از جمله مفاهیم کلی می­باشد که نشانگر چیستی موجودات است برعکس مفاهیم ماهوی مفاهیم فلسفی از را مقایسه به دست می­آید وبر عالم خارج اطلاق می­شود. مفاهیم منطقی از ویژگیهای مفاهیمی که در ذهن داریم به دست می­آید وتنها بر مفاهیم ذهنی اطلاق می­شود. استاد با تبیین اقسام علم حصولی خاطر نشان کردند که توجه به اقسام علم حصولی برای بحث در­باره ارزش این نوع علم لازم وضروری است.

توضیح تفصیلی در باره مفاهیم فلسفی و منطقی و ویژگیهای هر یک به جلسه بعد موکول شد.

صفحات: · 2

موضوعات: نشست پژوهشی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...